پایگاه مقاومت امام هادی(ع)روستای دم افشان

کوهپیمایی خانوادگی بمناسبت دهه فجر 94 دهه فجر مبارک کوهپیمایی خانوادگی بمناسبت هفته بسیج هفته بسیج گرامی باد. آيا ميدانستيد 44 رويداد فاجعه خونين در سرزمين منا تصاوير نادر و قديمي از حال و هواي مراسم حج مراسم تشیع و تدفین شهدای گمنام


زندگينامه امام هادي عليه السلام

 

زندگینامه امام هادی علیه السلام

 

"بهتر از نیكی، نیكوكار است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است و برتر از علم، حامل آن و بدتر از بدی، عامل آن است وحشتناك تر از وحشت، آورنده آن است."

از سخنان گهربار امام هادی علیه السلام

 

 

امامان و پیشوایان معصوم (ع) انسانهای كامل و برگزیده ای هستند كه به عنوان الگوهای رفتاری و مشعل های فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده اند. گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است.

بدون شك، ارتباط با چنین چهره هایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به كمال انسانیت و سعادت هر دو جهان است. پیشوای دهم (ع) یکی از پیشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقی و كمالات نفسانی و الگوی حق جویان و ستم ستیزان است.

امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام "هادی"، دهمین پیشوای شیعیان درنیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسكریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسكر) برده و تا آخر عمر پر بركتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و كنیه مبارك ایشان ابوالحسن است. از آنجا كه كنیه امام موسی كاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام كاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.

پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است كه بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توكل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.

عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است كه دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه كراماتی است كه از آن بزرگوار صادر شده است.

ابن صباغ مالكی در كتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناك فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شكست ناپذیر عصر متوكل عباسی را ترسیم می كند!

«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیكی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذكر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها كه موجب حیرت است بسنده كرد. او جمیع صفات نیك و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حكمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و بركنار است.»

امام هادی (ع) دارای نفس زكیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود كه هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.

ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می كند كه او نیك سرشت ترین و پاك ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سكوت، شكوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری كه شعاع كلامش روح آدمیان را سحر می كرد.

در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، كمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیك از فرازهای اخلاقی این امام همام است.

خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است كه خداوند آن را دراختیار امامان شیعه كه راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.

 

 

مرقد مطهر پیشوای دهم- عراق/ سامراء

 

امام هادی (ع) كه در زمره امامان شیعه و از خاندان رسالت است، نیز از ویژگی دانشی گسترده و جامع برخوردار است، طوری كه سمبل های دانش و فرهنگ وی، عقول را حیران و اندیشه ها را به اعجاب واداشته است.

امام دهم همچون پدران و اجداد بزرگوار خود در علم و دانش سرآمد روزگار بود. درخشش او در مدت حیاتش احترامی شگفت در قلوب همگان ایجاد كرده بود. نامه آن حضرت در رد پیروان معتقد به تفویض و جبریون و اثبات عدل و حد مابین جبر و تفویض، از فرازهای شگفت آور دوره امامت، امام هادی محسوب می شود و بسیار مورد تعمق و توجه می باشد.

امام هادی (ع) در این نامه، نظریه پیروان هر دو عقیده را با منطقی ترین اصول مردود اعلام كرده و اسراری از علوم و حقایق آن را پاسخ فرموده است.

با توجه به اینكه خداوند دارای عدل و انصاف و حكمت بالغه است، پس اوست كه می تواند هر كس را بخواهد از میان بندگان خود برای ارسال پیامش و تبلیغ رسالتش و اتمام حجت بر بنده هایش برگزیند. گوشه ای دیگر از دریای بیكران دانش امام هادی (ع) در تاریخ خطیب بغدادی تجلی دارد. او به شهادت خود دانش امام را متذكر شده و در مقام اثبات آن می گوید:

روزی یحیی بن اكثم در مجلس واثق خلیفه عباسی كه جمعی از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال كرد كه چه كسی سر حضرت آدم (ع) را هنگامی كه حج به جا آورد، تراشید؟

تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اكنون من كسی كه جواب این سؤال را بدهد حاضر می كنم، سپس شخصی را بدنبال حضرت هادی (ع) فرستاد و وی را به دربار خلیفه دعوت كرد. امام نیز دعوت را پذیرفت و برای اظهار و بیان حقیقت به دربار واثق رفت. خلیفه پرسید: ای ابوالحسن به ما بگو چه كسی سر حضرت آدم را هنگام حج تراشید؟ امام فرمود: ای واثق ترا به خدا سوگند می دهم كه ما را از بیان و جواب آن معاف كنی، خلیفه گفت: ترا سوگند می دهم كه جواب را بفرمایی!

امام فرمود: اكنون كه قبول نمی كنی، پس می گویم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش كه رسول خدا باشد، اطلاع داد كه فرمود: برای تراشیدن سر آدم جبرئیل مأمور شد یاقوتی از بهشت آورد و به سر آدم كشید تا موهای سرش بریزد.

در مورد جاذبه اجتماعی و نفوذ سیاسی امام هادی (ع) فقط می توان همین را گفت كه یكی از تجلیات و تشعشعات پرشكوه خداوند و تابش منبع فیاض نور حق در وجود امام هادی (ع) متجلی و منعكس شده و از وجود حضرت نیز مانند آینه ای كه انوار گوناگون را در خود انعكاس می دهد، ساطع بوده است. كسی را در عصر پیشوای دهم، توان نگاهی ممتد و حتی لحظه ای كوتاه به چهره او نبود. به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستی و ترس بر قلب ها سایه می افكند. در كتاب های تاریخی آمده است كه حضور امام در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می داد و همنشینان وی همواره آرزوی مجالست و مراودت او را در سر داشتند.

با آنكه متوكل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را كه مانع خودكامگى هاى او به عنوان محور تفكر اسلامى بود و همچون مركزى كه شیعیان بر گرد آن پروانه ‏وار مى چرخیدند، تحمل كند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.

امام دهم در حالى كه هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان مى گذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله و سلامه علیه و على آبائه و أبنائه الطاهرین).

از بیانات گهربار آن حضرت است كه فرموده اند:

«الحكمة لا تنجع فی الطبائع الفاسدة»

حكمت در نهاد فاسد تأثیر نمى كند.

در خاتمه باید متذكر شویم كه امام هادی (ع) اصحاب فراوانی دارند كه بسیاری از آنها فخر شیعه هستند و از جمله‌ آنهاحضرت عبدالعظیم حسنی است كه در شهر ری مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادی به او خیلی احترام می گذاردند. او كسی است كه ایمان را خدمت حضرت هادی به این صورت عرضه داشت:

»خدا یکی است و شبیه برای او فرض نمی شود، جسم نیست بلكه خالق جسم است. همه چیز را خلق نموده است و همه چیز به دست او است و او مالك آنها است. محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و او آخر پیامبران است كه پیامبری بعد از او نخواهد آمد و دین او پایان همه ادیان است، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وصّی پیامبر است و بعد از امیرالمؤمنین، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد از او فرزندش كه غایب می شود و روزی ظاهر می شود و جهان را انبوه از عدل می كند بعد از آنكه ظلم انبوه باشد.« عبدالعظیم گفت: »اقرار دارم و می گویم دوست شما دوست خدا و دشمن شما دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان اعتقاد دارم و همه آنها حق است و می دانم كه قیامت آمدنی است. و بر واجبات الهی كه نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر است اقرار دارم.« حضرت فرمودند: »ای ابوالقاسم این دین پسندیده است، خداوند را بر آن ثابت بدارد.«

عبدالعظیم رحمه الله دین اعتقادی را عرضه داشت زیرا تنها اعتقاد نمی تواند موجب نجات باشد. دینی موجب نجات است كه توأم با عمل باشد. از این جهت حضرت هادی (ع) ایمان را چنین فرموده اند. ابودعامه می گوید: به عیادت حضرت هادی رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عیادت من آمدی بر من حقی پیدا كرده ای، برای ادای حقت روایتی از پدرم كه از پدرانش و از امیرالمؤمنین و او از رسول اكرم علیه السلام نقل كرده است می گویم:

«قال رسول الله: الایمان ما وقّدته القلوب و صدقته الاعمال»

ایمان چیزی است كه در دل جایگزین شده است و اعمال، گفتار و كردار آن را تصدیق می كند.

از این جهت در قرآن شریف و روایات اهل بیت فراوان دیده می شود كه از افرادی كه مرد عمل نیستند سلب ایمان شده است.

برگرفته از :WWW.IRIB.IR

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 13 / 10 / 1390

رهنمودها و مبانی طرح صالحین از دیدگاه مقام معظم رهبری

 


– ایمان کمتر در کلاس بدست می آید ، بیشتر در جلسات موعظه ، در برخورد خوب و بیشتر از همه در     رفتار ما و در سوق دادن آنها به نماز ، عبادت ، ذکر ، تضرّع و توسّل بدست می آید.
– جوانها ، از معارف بلندی که جزء بهترین آنها ( آثار شهید مطهری ) است ، حتماً استفاده کنید.

 – مجموعه فکری درست بکنید ، از آدمهای مطمئن ( یک مجموعه اندیشه روز ).

 – بهره گیری از نیروهای عاطفی در کنار فعالیت عقلی.

 – جوان اول باید احساس مسئولیت کند ، مثل پر کاهی در امواج حوادث نباشد.

 – ای بسا با تشکیل کلاس ، معلومات فرد را از دین بالا می بریم ، در حالیکه ایمان او بیشتر نشده است ؛ باید معلومات دینی هم بالا برود.

 – باید آنچنان خود را بسازید که مثل شمعی پروانه ها را به دور خود جمع کنید.

 – می تواند محور باشد ، انسانهایی را به خود جلب کند ، بیست نفر را به دور خود جلب کند.

 – انسان برجسته در میدان رزم دارای بنیّه قویّ فرهنگی ، خودجوش در عرصه سیاست ، توانا در تبلیغ دین ، باید اینگونه افراد درست کنید .

وَلَقَد کَتَبنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أنَّ الأرضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

به منظور تقویت ایمان و معرفت بسیجیان در پایگاههای بسیج و پرورش استعدادهای جوان ، تربیت نیروی کادر در عرصه های مختلف ، مرحله اول این طرح در پایگاههای مساجد و محلات بوسیله سه عنصر اصلی ( امام جماعت مسجد ، فرمانده پایگاه و مربیان تربیتی ) برای بسیجیان به اجرا در میآید و پس از اصلاح و بازنگری و تطبیق آن با وضعیت اقشار در آن مجموعه ها به تدریج پیاده سازی می شود

 

معرفی طرح صالـحین

طرح صالحین بر مبنای ارزش‌های اسلامی در سراسر پایگاه‌های مقاومت در سطح کشور برگزار می‌شود
طرح صالحین باید پایگاه‌های بسیج را تبدیل به دانشگاه کند و یادگیرنده و یاددهنده خوبی برای جوانان باشد.
اجرای این طرح ، باورهای دینی جوانان و نوجوانان را سرعت می‌دهد و در این طرح به نکات عمیق و کاملاً تربیتی، آن هم از نوع آموزشی باید توجه ویژه شود.
فعالیت‌هایی که مربی طرح صالحین پایگاه انجام می‌دهد غیر ساعات کلاس درسی است و کار اصلی این طرح ، تربیت جوانان و نوجوانان بر طبق ارزش‌ها و بینش‌های اسلامی است . محتوای این طرح که همان تربیت جوانان است ، کار ساده‌ای نیست یعنی مربی باید انسانی ویژه و کاردان و دارای بینش اسلامی بسیار غنی باشد .
اگر می‌خواهیم جوانانی ارزشمند تربیت کنیم باید مربی دارای الگوهای رفتاری مناسب با شرایط دینی و مذهبی در این عرصه تربیت کنیم تا در بین جوانان تأثیر گذار باشد .
در این طرح جوانانی را برای آینده انقلاب اسلامی تربیت خواهیم کرد که انسان‌هایی سطحی‌نگر نباشند بلکه محور تأثیر‌گذاری در کشور باشند .
مسئول طرح صالحین پایگاه‌ها باید کارشناس مباحث تربیتی و اسلامی بوده و بینش اسلامی آن از اعضای سایر پایگاه‌ها بیشتر باشد ؛ مربیان این طرح باید انسان‌سازی را در پایگاه‌ها نهادینه کنند و انسان‌هایی ویژه و نخبه باشند .
کیفیت کار بسیج در مساجد و پایگاه‌های بسیج باید ارتقا داده شود تا در کشور انقلاب فرهنگی طبق ارزش‌های دینی و اسلامی ایجاد شود .
اجرای طرح صالحین مقابله با تهدیدات نرم دشمن است و بسیجیان باید بیشتر از گذشته در این طرح از خود مایه بگذارند .
فرماندهان پایگاه باید به شکل جدی وارد این عرصه شوند و در طرح صالحین فعالیت کرده و استعداد‌های نیروی جوان را در پایگاه‌ها شناسایی کنند .

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 13 / 10 / 1390

ساخت پایگاه های مقاومت عامل گسترش فعالیتهای بسیج است

ساخت پایگاه های مقاومت عامل گسترش فعالیتهای بسیج است

با همكاري تعدادي از بسيجيان بناي ساختمان پايگاه مقاومت امام هادي (ع) روستاي دم افشان جهت پر رنگ نمودن فعاليتهاي فرهنگي - اجتماعي و ورزشي و...... در حال ساخت مي باشد.

 



:: موضوعات مرتبط: اخبار و رویدادهای پایگاه مقاومت امام هادی (ع) و روستای دم افشان رامجرد، ،
:: برچسب‌ها: ساخت, پایگاههای, مقاومت, امام, هادی, ,

نویسنده : فریدون تاریخ : 18 / 10 / 1390

بسیج چیست و بسیجی کیست؟

 

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین علی علیه السلام

بسیج چیست ؟ و بسیجی کیست ؟
بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد و بسیجی شاخ برگ درختیست که با ایثار و فداکاری تمام مجاهدان از صدر اسلام تاکنون پیوسته مراقبت شده تا بوی دل انگیز آن بهار صلح و امنیت را برای میهن اسلامی مان به ارمغان بیاورد و بسیجی بر بالای آن حدیث عشق را سروده است .

بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سرداده‌اند و بسیجی دانش آموخته مکتبی است که فارغ التحصیلان آن در جنت رضوان سکنی گزیده و ثمره رشادتهای خود را در لقاء پروردگار خویش یافته اند .

بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشان گرفته‌اند و بسیجی سرباز گمنان امام زمان(عج) است که در مکتب عاشورا تربیت یافته و در دفاع مقدس خود مدرس سلسه رهجویان شهادت گشت .

بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده‌اند و بسیجی آن رزمنده پاکبازیست که شبها در فراق مولای خود نجوا می کند و روز در جهادی حضور دارد که یک روز در برابر هجوم نظام سلطه ایستادگی کرده و اینک در برابر تهاجم فرهنگی اش خاکریز زده است .

و تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیة خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد . چرا که اگر بسیج نبود در دفاع مقدس نمی توانستیم در برابر دشمن تا دندان مسلح ایستادگی کنیم و هرجا که نوای دلنشین بسیج طنین انداز شده تحول عظیم ببار آورده که ثمرات آن در همه زمینه ها آشکار شده است .

بسیجی کسی است که شور و شعور را در هم آمیخته و پیوندی ناگسستنی با مولای خوبان دارد که در قالب زمان محدود نشده و همچنان ادامه دارد. تا زمانیکه کشور محتاج امنیت است حضور بسیج و بسیجی لازم و ضروری است و هیچ کشوری در هیچ زمانی بدون امنیت نمی تواند به حیات خود ادامه دهد .

بسیج یک نیروی مردمی است و به طبقه خاصی تعلق ندارد و بسیجی را می توان در هر قشری از اجتماع جستجو کردو یافت . بسیجی با ایمان عمیق توام با عواطفی که از خصوصیات ملت ایران سرچشمه می گیرد رفتار و عملکرد دشمن را رصد کرده و هرزمان لازم شد وارد میدان شده و با تفکری که از اسلام ناب محمدی(ص) نشات می گیرد به مقابله با خطرات می رود .

در یک کلام بسیجی نیرویی کارآمد و سرمایه ای گرانبها برای اسلام و انقلاب و کشور است که باوجود آن ، کشور از گزند دشمنان مصون مانده و راههای ترقی و پیشرفت با سرعتی بیشتر طی می شود و هرکس که این نیروی عظیم را انکار کند در خرد و یا صداقت او باید شک کرد .

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یا علی (ع)

 

بسم الله الرحمن الرحیم




ادامه مطلب...
نویسنده : فریدون تاریخ : 19 / 10 / 1390

قانون تشكيل بسيج

 

1- بر اساس اصل 151 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به مقتضاي ضرورت سازماني و پيروي از فرمان رهبر كبير انقلاب تشكيل ارتش بيست ميليوني درتاريخ 19/4/59 از سوي شوراي انقلاب تصويب و ابلاغ شد.

2- فصل چهارم اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به بسيج اختصاص دارد كه وظايف بسيج در اين فصل، آموزش نظامي درحد توانايي دفاع از نظام و تماميت اراضي، تعليم و تربيت در زمينه هاي عقيدتي و سياسي سازماندهي اعضاي بسيج برشمرده شده است.

3- تبصره ماده 36 اساسنامه سپاه كليه فعاليتهاي گوناگون در زمينه آموزش نظامي و آماده سازي در بسيج را از كليه سازمانهاو ارگانها سلب نموده و در سپاه متمركز مي نمايد.

4- در سال 1363 (به هنگام تصويب قانون نظام وظيفه عمومي) وزارت آموزش وپرورش موظف به همكاري با واحد بسيج درخصوص آموزشهايي كه زمينه ساز آمادگي دفاعي است شد و مجلس شوراي اسلامي بعضي دستگاههاي دولتي از جمله: نيروي انتظامي، سازمان بازرسي و نظارت برقيمت و توزيع كالا و خدمات را مجاز به استفاده ازنيروهاي بسيجي و تخصيص درصدي از سود حاصله و درآمدهاي ناشي از خدمات را درجهت تقويت وتوسعه بسيج نمود.

5- درسال 1364 براساس مصوبه هيئت وزيران دستگاهها موظف شدند درهر نوبت 5% از كل كاركنان را جهت تعليمات نظامي در اختيار سپاه پاسدارا ن قرار دهند.

6- درمواد 61 تا 64 مقررات استخدامي سپاه دوره هاي آموزش پرسنل بسيج عادي و فعال به دوره هاي عمومي مقدماتي، عمومي تكميلي تخصصي بسيج و دوره ياد آوري و حفظ و انسجام تقسيم شد.

7- در بند 3 ماده 36 اساسنامه سپاه و در بند قانون ارتش جمهوري اسلامي ايران سازماندهي ارتش بيست ميليوني به دو صورت گردانهاي عاشورا و گردانهاي الزهرا استوار كه درهر حوزه مقاومت يك گردان يا گروهان تشكيل مي شود.

8- ارائه خدمت به نيروهاي بسيج: خدمات دهي به ايثار گران و بسيجيان در خط مشي هاي اساسي قانون برنامه پنجساله دوم اينچنين آمده است:

تقويت و ترجيح ارزشهاي انقلاب اسلامي در عرضه كردن منابع مالي و امكانات دولتي از طريق

1-8) اولويت دادن به ايثارگران و خانواده شهداء ، آزادگان ، بسيجيان دراستفاده از تسهيلات بانكي، ثروت هاي ملي ومنابع طبيعي

2-8) حمايت مادي و معنوي وقضايي از نيروهاي بسيجي و ايثار گر دركليه صحنه هاي انقلاب وجمهوري اسلامي ايران

3-8) اولويت دادن به ايثار گران و بسيجيان دراستفاده از خدمات درماني بيمه هاي اجتماعي و مراقبت هاي پرشكي بنياد تعاون بسيج نيز از جمله مراكزي است كه در اهداف و ظايف آن خدمات دهي به بسيجيان در صدر قراردارد كه مي توان به موارد زير تاكيد داشت:

الف) ايجاد فرهنگ تعاون و همكاري درميان بسيجيان وپشتيباني و هدايت آنها جهت استفاده از تسهيلات اقتصادي دولت

ب) ارائه خدمات به بسيجيان درابعاد فرهنگي وهنري، علمي و آموزشي، مسكن، وام، مصرف و بهداشت و درمان

به همين منظور شش موسسه دربنياد تعاون بسيج تاسيس شده است كه عبارتند از:

- موسسه فرهنگي هنري رزمندگان اسلام

- موسسه قرض الحسنه بسيجيان

- موسسه تامين درمان بسيجيان

- موسسه تامين مسكن بسيجيان

- موسسه تامين اقلام مصرفي بسيجيان

- موسسه خدمات علمي وآموزشي رزمندگان

9- دسته بندي عضويتهاي بسيج عبارتند از: عادي (عموم اقشار معتقد قانون اساسي جمهوري اسامي ايران) و بسيجي فعال (داوطلبان واجد شرايط كه دوره هاي آموزشي را گذارنده وسازماندهي شده اند.

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 21 / 10 / 1390

ضرورت تشكيل و اهداف بسيج

 

بسيج يك حركت اجتماعي است كه در هر جامعه اي با توجه به فرهنگ آن جامعه و به اشكال مختلفي در اثر شرايط خاص بوجود مي آيد.

حتي در دوران صدر اسلام نيز به هنگام حمله كفار و منافقين عليه مسلمانان زماني كه فرمان تشكيل نيروي مبارز عليه آنها داده مي شود مسلمانان داوطلبانه در مساجد گردهم مي آمدند تا توان خود را از نظر نيروي انساني و تجهيزات نظامي براي مقابله با دشمنان اسلام بسيج كنند.

امام خميني (ره) در اين رابطه چنين مي فرمايند: «قضيه بسيج، همان مساله اي است كه در صدر اسلام بوده است اين مساله جديد نيست، در اسلام سابقه داشته است و چون مقصد ما اسلام است، بايد هر جواني يك نيرو باشد براي دفاع از اسلام و همه مردم و هر كسي در هر شغلي كه هست مهيا باشد براي جلوگيري از كفر و هجوم بيگانگان».

بر اساس آيه 40 سوره توبه و به منظور آمادگي همه جانبه از انقلاب اسلامي با بهره گيري از همه اقشار در سنين مختلف از نوجوان 12 ساله تا انسانهاي 70 ساله بسيج تشكيل شده است.

دفاع در آموزه هاي ديني ما، از مقدسات و ايدئولوژي اسلام ايجاب مي نمايد كه در مقابل خطراتي بالقوه و بالفعلي كه آن را تهديد مي كند به گونه اي منطقي و شيوه اي صحيح برخورد كرد و مقابله نمود.

بر اساس ايده و نگرش اسلامي و براساس آيه واعدولهم و ... و اينكه الزاماً بايستي كليه اقشار در مقابله با توطئه هاي دشمنان (داخلي و خارجي) از جمله توطئه هاي نظامي آماده باشند، ضرورت تشكيل بسيج تعيين مي شود.

امام خميني (ره) در مورد اهميت و ضرورت تشكيل بسيج فرمودند: «دفاع از اسلام و كشورهاي اسلامي امري است كه در مواقع خطر، تكليف شرعي و الهي و ملي است و برتمام قشرها و گروهها واجب است ».

همچنين اصل پيشگيري ايجاب مي كند كه امت اسلامي براي مقابله با هر گونه خطر احتمالي از سوي دشمنان اسلام در آماده باش كامل بسر برده و آمادگي دفاعي براي هرگونه خطري كه اسلام را به مخاطره افكند را داشته باشند.

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 21 / 10 / 1390

تاريخچه بسيج

 

تشکيل بسيج مستضعفين، ارتش بيست ميليوني به فرمان امام خميني (ره):

هوشياري و درايت بي نظير حضرت امام خميني (ره) از جمله اساسي ترين عوامل در جهت خنثي سازي توطئه ها به حساب مي آيد که به برکت اين دورانديشي و هدايت انقلاب در مسير اصلي خود، زمينه انقلاب دوم فراهم آمد و با سقوط لانه جاسوسي امريکا در تهران و برملاشدن ماهيت سلطه جو و تجاوزکارانه امريکا، شيطان بزرگ با ضربه اي سخت و جبران ناپذير روبرو شد.

اسناد بدست آمده از لانه جاسوسي و اظهارات صريح حکام امريکايي مردم و رهبران کشور و بويژه حضرت امام را با اين حقيقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامي امريکا و هجوم وي به جمهوري اسلامي، امري بعيد و غيرممکن نبوده و با توجه به سوابق اين کشور در جهان لزوم آمادگي مردم جهت مقابله و رويارويي را در کوتاهترين زمان ممکن آشکار مي ساخت.

بر اين اساس امام امت در پنجم آذرماه سال 58، يعني در مدتي کمتر از يک ماه بعد از انقلاب دوم، فرمان تاريخي تشکيل بسيج را صادر فرمودند: يک مملکت بعد از چند سالي که بيست ميليون جوان دارد بايد بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و بيست ميليون ارتش داشته باشد و يک چنين مملکتي آسيب پذير نيست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهاي والاي آن داشتند، با آمادگي و قصد و اراده خلل ناپذير جهت پاسداري از دستاوردهاي انقلاب گروههاي مقاومت مردمي را درپايگاههاي بسيج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکيل دادند.

اولين تجربه آنها به صورت عملي ياري رساندن به سپاه و کميته در قالب رويارويي با ضدانقلاب و خنثي سازي توطئه هاي آنها بود و از اين راه نقش موثري در خدمت به انقلاب و اهداف الهي آن هم نشان دادند. با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلاميمان در شهريور 59 اين اعتقاد که يک سازماندهي جهت تشکيل بهتر نيروهاي مردمي بوجود آيد، قوت گرفت و از آن پس نيروهاي مردمي صاحبان اصلي انقلاب اسلامي جهت حضور گسترده در جبهه گروه گروه به بسيج ملحق گرديدند و عملياتهايي چون طريق القدس، حصر آبادان، فتح المبين، ثامن الائمه و الفجر 8 ، کربلاي 5 و ... از دستاوردهاي عظيم اين تشکل الهي بود.

اگر امروز توفيق اين را داشته ايم که کشور اسلاميمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاريخ حفظ کنيم به يمن حضور گسترده بسيج بوده و لاغير. چنان که رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام (قدس سره) فرمودند: رحمت و برکات خداوند بر بسيج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب است. آري رزمنده بسيجي، ضمن توان رزمي بسيار بالا در نبرد نامنظم، جنگجوي قابلي دردفاع منظم بحساب مي آيد تا حدي که سلاحهاي سنگيني چون توپ و تانکهاي پيش رفته را به حرکت در آورده و روبروي دشمن قرار داده. هدف از تشکيل واحد بسيج مستضعفين ايجاد توانايي هاي لازم در کليه افراد معتقد به قانون اساسي و اهداف انقلاب اسلامي به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوري اسلامي و همچنين کمک به مردم به هنگام بروز بلايا و حوادث غيرمترقبه يا هماهنگي مراجع ذيربط مي باشد. بسيج جايگاهي ملکوتي است. مکاني براي درس چگونه زيستن انسانها، جايگاه عشق و صفا و صميمت و در يک کلام، شهيد جبهه ها و قهرمان يا مظلوم پشت جبهه هاست. بيش از يکسال از صدور فرمان امام خميني (رحمة الله عليه) مبني بر تشکيل بسيج نگذشته بود که رژيم بعثي عراق در تحقق اهداف پليد نظام سلطه جهاني، هجوم همه جانبه خود را به ميهن اسلامي ما آغاز کرد.

انقلاب اسلامي در آن اوضاع بحراني ناشي از دگرگوني ها و تغيير و تحولات آن زمان، هيچ گونه، آمادگي لازم را براي مقابله با متجاوزان بعثي نداشت. ارتش جمهوري اسلامي ايران که با حمايت امام خميني (رحمة الله عليه) توانسته بود جايگاه خود را پيدا نمايد، در حال خودسازي و تثبيت نظم و انظباط بود. سپاه پاسداران هم که نهادي نوپا و براي حفظ امنيت شهرها به وجود آمده بود، فاقد هرگونه تجهيزات لازم و تجربه کافي براي مقابله با تجاوز خارجي بود. از آن سو دشمن هم با ارتشي تا بن دندان مسلح و برخودار از پشتيباني قدرتهاي استعمارگر، کشور را مورد هجوم قرار داد. در اين اثنا بود که نقش بسيج به عنوان يک نيروي جوشيده از متن مردم انقلابي، در صحنه دفاع مقدس ظهور پيدا کرد. دشمن که سوداي فتح سه روزه را در سر مي پروراند، در همان روزهاي نخستين با مردمي مواجه شد که با دست خالي به دفاع از کيان مقدس نظام اسلامي خود برخاسته بودند و از ايثار خون خويش دريغ نمي کردند، جوانان سلحشوري که به فرمان امام (رحمة الله عليه) در پايگاههاي مقاومت تحت نام "بسيجي" گرد آمده بودند و با کوچکترين اشاره ايشان به جبهه هاي نبرد مي رفتند و تا آخرين قطره خون خويش ايستادگي و مقاومت مي کردند.

در طول هشت سال دفاع، بسيج آن چنان درخشيد که دشمنان اعتراف کردند که "قدرتي در بسيج نهفته است که مي تواند با يکايک ارتش هاي کلاسيک جهاني مقابله کند". بسيج علاوه بر حضور در خط مقدم نبرد وظيفه جذب، آموزش و سازماندهي نيروهاي مردمي و اعزام آنها را به جبهه هاي نبرد برعهده داشت و در اين مدت توانست جميعت مؤمن و صاحب ارزشي را از امت حزب الله، در درون خود بپروراند و پايه ريزي ارتش مردمي را دنبال کند و سرانجام پس از هشت سال دفاع مقدس، بسيجيان مظلوم و سلحشور جبهه هاي توحيد به همراه امت شهيدپرور، از اين آزمايش الهي سربلند و پيروز بيرون آمدند. از نوجوان 13 ساله تا پيرمرد 80 ساله در ميان خيل عظيم شهداي بسيجي مشاهده مي شود. امام راحل اين چهره هاي مظلوم را به شايستگي تمام به تصوير کشيدند و فرمود:

شما آئينه مجسم مظلوميت ها و رشادت هاي اين ملت بزرگ، در صحنه نبرد و تاريخ مصور انقلابيد. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمين و سپر حوادث اين کشوريد.

 

شرکت خواهران در بسيج:

جهاد در مکتب اسلام از فروع دين و از واجباتي است که استواري دين به آن بستگي دارد، زيرا اسباب سربلندي اعتلا و کمال و استقلال جامعه مسلمانان مي شود و آن را در برابر ديگر ملل و دشمن متجاوز آبرو و عزت مي بخشد. لذا به سبب آنکه دفاع در هر جامعه اسلامي حالت وجوب همگاني دارد، و چون مقدمه واجب نيز واجب مي گردد و بايد مسلمانان اعم از زن و مرد براي ايجاد زمينه آموزش و حفظ توانايي هاي دفاعي که خود مقدمه است، کوشش نمايند. به اين ترتيب بر زنان مسلمان نيز واجب است تا در جهات گوناگون، از جمله رزمي، نظامي براي مقابله با دشمن مهاجم به کشور اسلامي، آماده دفاع باشند.

بر همين مبنا آموزش نظامي خواهران نيز در بسيج آغاز شد و علاوه بر آن با فرموده هاي امام خميني (ره) در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله عليها نکات مبهم آن نيز تبيين گرديد. ايشان فرمودند:"حضرت زهرا سلام الله عليها مجاهده و مخاطبه با حکومتهاي وقت داشت و آنها را محاکمه مي کرده اند، شما بايد از ايشان تبعيت کرده و به او اقتدا کنيد تا در روز زن وارد شويد و اگر بپذيريد، هم بايد در ميدان تحصيل و علم و هم در ميدان دفاع از اسلام مجاهده نماييد، که دفاع از اسلام از مهماتي است که بر هر مرد و زن و هر کوچک و بزرگي است. البته در آن محيطي که شما تعليم نظام مي بينيد بايد محيط آزاد و صحيح و همه جهات عفاف محفوظ گردد." مرکز بسيج خواهران مأموريت جذب، آموزش و سازماندهي بانوان کشور را بر عهده دارد و تاکنون توانسته است در امر آموزش خواهران در زمينه هاي نظامي امدادگري، عقيدتي، سياسي و سوادآموزي، خدمات و اقدامات مؤثري انجام دهد.

همچنين خواهران بسيجي در دوران دفاع مقدس در پشت جبهه ها نيز حضوري فعال داشتند و در تهيه و تدارک وسايل مورد نياز رزمندگان اسلام، زحمات فراواني را متحمل شدند.

 

كاركرد بسيج را طي سه دهه عمر بسيج مي توان به 4 دوره تقسيم كرد:

- ازسال 1358 نا سال 1360 دوران شكل گيري بسيج و ايجاد آمادگي درمردم و زمينه سازي براي مقابله با خطرات احتمالي

- از سال 1361 تا نيمه 1367 دوران مقابله با خطر بالفعل و دفاع نظامي ازنظام وانقلاب اسلامي (دوران دفاع مقدس)

- از سال 1367 تا 1370 دوران موقتي و شروع حركت بالنده و فعاليت مناسب، كه لازم شد در دوره جديد حركت و تحولي نو پيدا شود.

- از سال 1371 تا بحال (ادامه دارد) حضور بسيج در عرصه سازندگي، اجتماعي و فرهنگي كه با تدابير روشنگر و راه گشاي مقام معظم رهبري آغاز شده و همچنان درعرصه هاي گوناگون بصورت فعال و بالنده به پيش مي رود.

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 21 / 10 / 1390

تعريف بسيج

 

بسيج، عبارت است از مجموعه‏اى كه در آن، پاكترين انسانها، فداكارترين و آماده‏به‏كارترين جوانان كشور، در راه اهداف عالى اين ملت و براى به كمال رساندن و به خوشبختى نائل كردنِ اين كشور، جمع شده‏اند.

بسيج، عبارت است از تشكيلاتى كه در آن، افرادِ متفرّق و تنها، به يك مجموعه عظيم و منسجم و به يك گروه آگاه، متعهّد، بصير و بيناى به مسائل كشور و به نياز ملت، تبديل مى‏شوند؛ مجموعه‏اى كه دشمن را بيمناك و دوستان را اميدوار و خاطرشان را آسوده مى‏كند.

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 21 / 10 / 1390

زندگي نامه شهيد رجائي

 

 

 

 

برگرفته از كتاب « روزها و رويدادها جلد دوم » تآليف : جمعي از نويسندگان

شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.
شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس ‍ آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.
شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .
ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش ‍ موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .
شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.
به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.
 

[يادش گرامي باد]




ادامه مطلب...
نویسنده : فریدون تاریخ : 21 / 10 / 1390

مختصری از زندگینامه شهید باهنر

 

محمد جواد باهنر، در سال 1312 در شهر كرمان متولد شد. دومين فرزند خانواده بود و غير از ايشان هشت خواهر و برادر ديگر هم بودند. محله ايشان معروف به «محلة شهر» از محله‌هاي بسيار قديمي و مخروبة شهر كرمان به شمار مي‌رفت. پدرش، پيشه‌ور ساده‌اي بود. زندگي بسيار محقرانه‌اي داشت، مغازه كوچكي در سرگذر، كه از اين راه امرار معاش مي‌كرد.

در پنج سالگي به مكتب خانه‌اي سپرده شد كه نزديك منزلشان بود، چون اولاً در آن ايام مدارس چندان زيادي نبود، اگر هم بود، خانواده‌هاي امثال خانواده‌ ايشان به آن دسترسي نداشتند.  در مكتبخانه  بانوي متدينه‌اي بود كه قرآن را نزد ايشان خواند.

 در همان خانه، نزد ايشان خواندن و نوشتن و درسهاي معمول آن روز را فرا گرفت. با راهنمايي حجت‌الاسلام حقيقي به مدرسة‌ معصوميه كرمان راه يافت. از آن به بعد، درسهاي رسمي ايشان درس طلبگي بود. مدرسة‌ معصوميه بعد از سالها بسته بودن در دورة‌ رضاخان، بعد از شهريور 20 باز شده و چند نفر طلبه جمع‌آوري كرده بود. بعد از گذشت دو سه سال، ايشان  نيز همراه چند نفر از دوستان خود وارد اين مدرسه شد، تحصيلات جديد به صورت متفرقه و داوطلبانه انجام مي شد. در سال 32 كه 20 ساله شده بود، توانست ضمن ادامة‌ تحصيلات ديني، به گرفتن پنجم علمي قديم موفق شود. تا آن سال، درس را تا حدود سطح رسانده بود. در اوايل مهرماه 32 به قم عزيمت نمود. وضع مالي خانواده‌ طوري بود كه به هيچ وجه، قادر به پرداخت مخارج تحصيلي ايشان نبودند، ايشان از شهرية‌ محدودي كه آيه‌الله بروجردي در آن زمان مي‌دادند (23 تومان درماه)، زندگي مي‌كردم، البته بعد از مدتي 50 تومان هم از حوزة علميه كرمان به آنجا حواله مي‌شد. سال اول اقامتم در قم، در مدرسة فيضيه سكونت داشتم و توانستم «كفايه و مكاسب» را خدمت چند تن از استادان آن روز، مرحوم آقاي مجاهدي و آقاي سلطاني و ديگران، تمام كنم. از سال 33 به درس خارج رفتم، اساتيد ما در درس خارج، عمدتاً رهبر بزرگوارمان آيه‌الله العظمي امام خميني بودند كه ما اولين درس خارج درس فقه و درس اصول را از محضر ايشان استفاده كرديم و تا سال 41 ، يعني بيش از 7 سال، در خدمت ايشان بوديم، در مدت دو سال محضر درس ايشان را درك كردم. هنوز هم بسياري از يادداشت‌هاي درس آن روز به عنوان يادگار، ذخيره علمي خوبي براي ما باقي مانده است.

همچنين، سر درس مرحوم آيه‌الله بروجردي كه درس فقهي بود، حاضر مي‌شديم. با اينكه به خاطر مرجعيت ايشان و گستردگي درس، از نظر شاگردان، كلاس صورت خاصي پيدا كرده بود، ولي تا پايان سال 40 كه سال فوت ايشان بود، درس ايشان را ادامه داديم، استاد ديگر ما، علامه طباطبايي بود كه درس فلسفة «اسفار» را مدت شش سال در خدمت ايشان خوانديم، از درس تفسير ايشان نيز استفاده كرديم. يادم هست، اولين روزهايي كه درس تفسير را شروع كردند، ابتدا درس مي‌گفتند، سپس مطالب در جمع طلاب مورد بحث قرار مي‌گرفت، بعد از رفع اشكالات، درس را مي‌نوشتند كه بعدها به صورت «الميزان»، دورة تفسير عالي درآمد. ما از ابتداي سورة‌ بقره به بعد در محضر ايشان بوديم و من يادداشت‌هاي فراواني دارم كه خاطرة پرباري از آن دوران مي‌باشد. در آن دوران، درس امام پر شور بود، چون ايشان عمدتاً به تربيت طلاب مي‌پرداختند و معروف بود، طلبه‌هايي كه مي‌خواهند بيشتر درس بخوانند و اهل فكر و تحقيق و كار هستند، در درس ايشان شركت مي‌كنند. و امروز، عمدة كساني كه به صورت علماي جوان شهرها يا ائمة جمعه يا افراد شوراي عالي قضايي، فقهاي شوراي نگهبان و مسئولان روحاني و بنام مملكت و تعداد متنابهي از نمايندگان مجلس كه سنشان مقداري بالاتر است (و) به انقلاب خدمت مي‌كنند، همه، شاگردان آن روز امام هستند. ما بهترين خاطرات علمي و تحصيلي خود را از دوران 9 ساله‌اي كه در قم بوديم، داريم.

در اولين سال ورودم به قم (سال 33 )، كلاس دوازدهم را به طور متفرقه امتحان دادم و ديپلم كامل گرفتم و بعد از مدتي در دانشكدة‌ «الهيات» به ادامة‌ تحصيلات دانشگاهي پرداختم، ولي چون درسهاي الهيات براي ما تازگي نداشت، ما اصولاً به تحصيلات قم ادامه مي‌داديم و هفته‌اي يكي دو بار در بعضي از دروس كه لازم بود، به تهران مي‌آمديم و شركت مي‌كرديم.  حدود سال 37 بود كه دورة‌ ليسانس دانشگاه را تمام كردم، بعد از مدتي كه در قم مشغول بودم، توانستم دوره ‌دكتري را هم ادامه دهم. همچنين، يك دورة‌ فوق‌ليسانس امور تربيتي را در دانشكده «ادبيات» تهران گذراندم. ما همه علاقه‌مند بوديم كه حوزة‌ قم، از نظر نوع مطالعات و مسايل طرح شده و همچنين، از نظر تحقيقات علمي، فكري و فلسفي تحرك جديد داشته باشد كه خوشبختانه اين نهضت از چند سال قبل شروع شده بود. اولين جهش اين حركت، از طرفي توسط امام و از طرف ديگر، توسط علامه طباطبايي و شاگردانشان آقايان منتظري، بهشتي، مشكيني و ديگران بود. ما نيز به لحاظ اقتضاي سنمان، در دوره‌هاي دوم درس اين اساتيد بزرگ شركت كرديم و تقريباً، بعد از شش سال كه از آغاز اين حركت مي‌گذشت، به اين جريان پيوستم. نهضت تاليف و تحقيق و ترجمه و كارهاي مطبوعاتي تازه شكل مي‌گرفت و ما به كمك چند نفر از دوستان، از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي مهدوي‌كرماني و عده‌اي ديگر از دوستان، مكتب تشيع را به راه انداختيم و از سال 36 سالنامه و بعدها فصلنامه منتشر كرديم كه بعد از انتشار هفتمين سالنامه آنرا توقيف كردند و نكته جالب اينجا بود كه آن روزها تيراژ كتابها بين 1000 الي 3000 بود، ولي وقتي ما اولين سالنامه را اعلام كرديم و قبوض مربوطه را فروختيم، (چون بودجه نداشتيم، از طريق فروش قبوض درصدد تهيه مخارج چاپ سالنامه شديم) و مردم در هر صورت مقالات و نويسندگان را مشاهده كردند، به قدري استقبال شد كه مجبور شديم 10000 نسخة‌ چاپ كنيم، و باز تقاضا به قدري زياد شد كه مجدداً 50000 نسخه ديگر منتشر كرديم. در آن روز تيراژ 15000 بسيار جالب و شايد واقعاً، بي‌نظير و به هر حال، جريان تازه‌اي بود

 در كنار اين فعاليت، طبق عادتي كه طلاب آن روز داشتند، ما هم به منبر مي‌رفتيم و سخنراني مي‌كرديم. خاطرم هست، اولين بار كه سال 37 توقيف شدم، مقارن با سالي بود كه دولت ايران، اسرائيل را (دو فاكتور يا دوفاكتور (اختلاف نسخه)) برسميت شناخته بود. در آبادان، در منبري سخنراني مي‌كردم كه شديداً به اين مسأله حمله كردم كه توسط شهرباني آبادان دستگير شدم، اين اولين برخورد من با رژيم بود. آن روزها هنوز مسألة دستگيري روحاني بسيار نادر بود.

 در سال 41 به تهران آمدم، چون در آن روزها، صحبت از اين بود كه نماينده‌اي از حوزة علمية قم براي تبليغات اسلامي به كشور ژاپن برود و بنده را پيشنهاد كرده بودند، به اين منظور به تهران آمدم تا مقدمات كار را فراهم كنم. لازم بود كه يك دوره زبان انگليسي كه زبان دوم آن‌ها بود، ببينم. منتهي اين سفر به علت مشكلاتي كه پيش آمد، به تاخير افتاد و به آغاز مبارزات روحانيت به رهبري امام بزرگوارمان در اواخر سال 41 منتهي شد. يعني 6 الي 7 ماه از سكونت من در تهران گذشته بود كه مبارزه آغاز شد. بهتر ديدم كه در ايران بمانم و در جريان مبارزه همكاري كنم

سال 42 كه اوج مبارزات بود و واقعة‌ خرداد در همان سال اتفاق افتاد، ما از آن تعداد روحانيوني بوديم كه از قم اعزام شدند به شهرهاي مختلف، تا محرم آن سال را به محرم حركت و قيام تبديل كنيم. من مامور شدم كه به همدان بروم. دستور اين بود كه از روز ششم ماه محرم، سخنراني‌ها اوج بيشتري پيدا كند و مبارزه شدت گيرد، چون گفته بودند كه نگذاريد جلسات پرجمعيت شوند، اگر بخواهيد از اوايل شروع كنيد، قبل از اينكه مردم اجتماع كنند، شما را دستگير خواهيم كرد. از روز ششم كه سخنراني‌ها اوج گرفت. ظاهراً روز هفتم بود كه ما دستگير شديم. هنوز حوادث 15 خرداد پيش نيامده بود كه مردم اجتماع كردند و ما آزاد شديم. و مجدداً به سخنراني‌هايي كه داشتيم ادامه داديم. تا روز 12 محرم آن سال، همه جا اين مسأله اوج گرفته بود وما به شدت تحت تعقيب بوديم كه دوستان ما را مخفيانه به تهران فرستادند و در آنجا دستگير نشديم.

در پايان سال 42 كه مصادف با سالگرد مدرسة فيضيه بود. (چون فروردين سال 42، رژيم به مدرسة فيضية حمله كرد كه مصادف بود با روز ولادت امام جعفر صادق (ع)، طبعاً بيستم اسفند سال 42 كه روز وفات امام صادق بود، سالگرد حادثة مدرسة‌ فيضيه نيز مي‌شد.) به همين مناسبت، در بازار تهران در مسجد جامع سخنراني برگزار كرده بودند و من مسئول اجراي سخنراني آنجا بودم. طي سه شب كه سخنراني انجام مي‌شد، اجتماع عظيمي گرد هم آمده بود كه در آن سالها، در نوع خود بسيار جالب بود، شب سوم، پليس زيادي به اتفاق سرهنگ طاهري معدوم كه مسئول دستگيري من بود، به آنجا آمدند و بعد از دستگيري، مرا به زندان قزل‌قلعه انتقال دادند.

 مسألة دومي كه برايم پيش آمد، ادامة تحصيلات دانشگاهي بود و در دو رشته كه قبلاً گفتم و ديگري خدمات فرهنگي، كه دوستان روي آن تاكيد فراواني داشتند. ابتدا آيه‌الله دكتر بهشتي به آموزش وپرورش راه يافته بودند و سربندهاي كار را در اختيار داشتند، همچنين، آقاي دكتر غفوري در آنجا مشغول بودند، در حدود 7 الي 8 ماه گذشته بود كه اين مسأله به من نيز ارجاع شد و در جريان كار قرار گرفتم. قرار شد براي برنامه‌ريزي تعليمات ديني و نوشتن كتاب‌هاي ديني، به طور جدي كار كنيم. از اولين سالهايي كه وارد آموزش‌وپرورش شدم با مشكلات فراواني روبه‌رو بودم. دوستان مقدمات را فراهم كردند و من توانستم در قسمت برنامه‌ريزي راه پيدا كنم.

11- جالب بود كه ما در اين فرصت توانستيم از بخش‌هاي كوتاهي كه در اول ابتدايي به عنوان مسائل ديني بايستي وارد شود تا آخرين سالهاي تحصيلي دبيرستان، كتب‌هاي تعليمات ديني بنويسيم. وهمينطور، براي دوره‌هاي تربيت معلم و ديگر رشته‌هاي تحصيلي كه وجود داشت. اين از فرصتهاي جالبي بود براي ما و تاريخچة مفصلي دارد كه حاكي از درگيري‌هايي است كه در اين رابطه با دستگاه داشتيم. ولي به ياري خدا موفق شديم. مطالب كتاب‌ها و خود كتاب‌ها را بدون كوچكترين دخالت دستگاه، بنويسيم. مطالب آن كتاب‌ها حتي در بعضي از حوزه‌هاي مبارزاتي مخفي آن روز، به عنوان مطالب آموزشي، تعليم داده مي‌شد. مطالبي را كه در دوره دبيرستان و راهنمايي گنجانده بوديم، نسبتاً تحرك خوبي داشت

- در سالهاي 55 و56 رژيم ديگر احساس كرده بود كه مطالب كتابها چيست و لذا سخت جلوگيري مي‌كرد و كتاب‌ها را براي سانسور و تجديد نظر به مراكز خود مي‌فرستاد. كتاب‌هاي تجديدنظر شده را كه مي‌توانستيم، دست پيدا كنيم، مي‌ديديم، در حدود 60 درصد از مطالبي كه در اول و دوم راهنمايي نوشته بوديم، خط كشيده و در حاشيه اظهارنظرهايي كرده بودند، معلوم بود كه برايشان ناگوار بود. از آن سال تصميم گرفتند كه از اين كتابها جلوگيري كنند، منتهي در معذورات اجتماعي قرار گرفته بودند و دنبال مولف جديد مي‌گشتند كه به جاي ما بگذارند. مؤلفي كه بتواند دلخواه آن‌ها بنويسد. چنين مولفي هم يا نبود و اگر بود، جامعه آنرا نمي‌پذيرفت. چون مدت‌ها بود كه معلمين با كتاب‌هاي ما آشنا شده بودند و مي‌گفتند زمينه بسيار خوبي به ما داده‌ايد، ما اگر مي‌خواستيم عليه رژيم صحبت كنيم، در هيچ يك از كتاب‌ها ممكن نبود، شما سرنخي به ما داده‌ايد و ما مي‌توانيم بحث‌هاي خودمان را بكنيم. ساواك نيز تلاش مي‌كرد كه كتاب‌هاي ديگري نوشته و حتي با بعضي از نويسندگان اوقافي آن روز، قرار گذاشته بود، ما هم، مخصوصاً آن‌ها را مي‌ديديم و به صورتي آن‌ها را از اين كار منصرف مي‌كرديم. در ضمن معلمين و مردم را در جريان مي‌گذاشتيم كه اگر احياناً خواستند كار جديدي بكنند، آگاه باشند و مقاومت كنند. در هر حال، آن سال با شيوه‌هاي خاصي توانستيم جلوي اين كار را بگيريم. آن‌ها نيز چاپ اين كتاب‌ها را تا آخرين روزي كه فرصت داشتند، به عقب انداختند، ولي ديگر نمي‌توانستند در برابر افكار عمومي مقاومت كنند. و بالاخره، در سال 56 كه آغاز مبارزه وسيع بود، مجبور شدند تسليم شوند. ما هنوز هم نسخه‌هايي كه آن‌ها سانسور كرده و دور مطالبي خط كشيده‌اند و مشخص است كه از سه كانال مرور و رد شد تا مطالب حذف شود، به عنوان يادگار نگه داشته‌ايم و لذا، همة‌آن‌ها را داريم تا روشن شود كه رژيم درباره كتاب‌هاي ما چگونه فكر مي‌كرد.

13- لازم به تذكر بود، چون بعضي‌ها اين سئوال را مي‌كنند كه شما چطور در آن موقع اين كتاب‌ها را نوشته‌ايد؟ آيا نوعي همكاري بود؟! پاسخ ما اين است كه همة‌ مطالب آن كتاب‌ها هست و ما براي كساني كه در سرتاسر اين كتاب‌ها كلمه‌اي پيدا كنند كه حتي غيرمستقيم دستگاه را تاييد كند، جايزه مي‌دهيم. بالعكس، صدها مورد پيدا خواهند كرد كه به صورت فشرده و مستقيم، اصطلاح طاغوت و توحيد را كه نفي استكبار و استبداد و استعمار را در بردارد وبه كار برده شد. در اين كتاب‌ها آيات فراواني از جهاد و لزوم كارزار در برابر ظلم و بي‌عدالتي آورده شده است. بقيه را در همين كتاب‌هاي درسي به عنوان ضرورت مبارزة‌ مخفي و حفظ نيروها از دستبرد دشمن و ضربه‌ كاري زدن به دشمن، مطرح كرديم. تاريخ ائمه را از آن قسمت‌هاي مبارزاتي و انقلابي و درگيري‌هايي كه با خلفا داشته‌اند، بيان كرديم. مسائل اقتصادي كه در اين كتب آورديم، دربارة ملي‌كردن صنايع و بسياري از منابع طبيعي. و همچنين، براي از بين بردن بسياري از زمينه‌هاي سرمايه‌داري و استثماري، پيشنهادهايي كرديم. مسائل انفال به خوبي در آن كتب تبيين شده كه ثروتهاي عمومي، مبارزه با تبعيض، ظلمها و طاغوتها و استبدادها چيست. به همين دليل، بعضي مدعي هستند كه مقداري از روشن‌بيني نسل جوان و نوجوان ما به خاطر خواندن اين نوع مسائل بود كه در كتاب‌هاي ديني مطرح شده است، كه فكر مي‌كنم، ادعاي صحيحي باشد.

- در هر حال، اين هم فرصتي بود براي ما و جالب اينكه از سال 50 سخنراني‌هاي ما ممنوع شده بود، در عين اينكه كتاب‌هاي درسي مي‌نوشتيم، از سخنراني ما جلوگيري مي‌كردند و ما، به عنوان كلاس تربيت معلم ، به بهانة اينكه فقط درس مي‌دهيم و معلمي بيش نيستيم، در اجتماع معلمين شركت و براي آن‌ها صحبت مي‌كرديم. قبل از اينكه سخنراني‌هاي ما ممنوع شود (قبل از سال 50 ) سخنراني‌هاي ما عمدتاً در انجمن اسلامي پزشكان و مهندسين آن روز بود، مسجد هدايت، مسجد مرحوم آيه‌الله طالقاني پاتوق ما بود. حدود سه سال ماه‌هاي رمضان را در آنجا صحبت مي‌كرديم. شبهاي جمعه زيادي در آنجا برنامه داشتيم. مسجدالجواد، تقرباً، با همكاري ما تاسيس شد و ما در جريان مقدمات كار بوديم و در به راه انداختن آنجا از نظر برنامه‌ها با ما مشورت مي‌كردند و بالاخره حسينيه ارشاد كه مدت‌ها در آنجا برنامه داشتيم. ابتدا كه به تهران آمدم، با هيات موتلفه آشنا شدم، همانطور كه مي‌دانيد آن‌ها مبارزات تندي عليه رژيم داشتند و تقريباً، پديدة همان انقلاب اسلاميمان بودند. بعدها در رابطه با مسألة منصور عده‌اي از ايشان دستگير شدند.

15- وقتي ما به تهران آمديم، با راهنمايي آقاي بهشتي به عنوان كسي كه در حوزه‌ها و كانون‌ها آموزش مي‌دهد، وارد شديم. يادم هست كه بحث‌هايي كه مرحوم شهيد مطهري تهيه كرده بود، به عنوان درس‌هاي آموزشي در كانون‌هاي مخفي استفاده مي‌كرديم و بحث‌هايي هم خودمان تهيه مي‌كرديم و بدين ترتيب، با برادران همكاري داشتيم. بعد از ترور منصور، عده‌اي از سران آن‌ها (هيات موتلفه) دستگير شدند.- ما نيز فكري به نظرمان رسيد. و آن اين بود كه يك تشكيلات نيمه علني درست كنيم. چون نمي‌توانستيم علناً ادامه دهيم و از طرفي، پراكنده شدن عده زيادي از افراد مبارز ومتعهد درست نبود. تشكيلات علني به راه انداختيم كه يك پوشش اجتماعي داشت به نام (بنياد رفاه تعاوني اسلامي) كه ظاهراً كارهاي امدادي مي‌كرد، از جمله، تشكيل صندوق قرض‌الحسنه و مدرسه، اما در باطن جمع مي‌شدند و كارهاي مخفي انجام مي‌گرفت. يادم هست در همان جريان برادرمان رجايي را به عنوان يكي از رابط‌هايي كه بايستي رهبري كند، به بعضي از كانون‌ها معرفي كردم كه ايشان با اسم مستعار (اميدوار) در آن جلسات شركت كند، هيچ كس ايشان را نمي‌شناخت كه كيست و نام واقعيش چيست كه در آن جلسات تعليم مي‌دهد

- مدرسه رفاه را نيز به دنبال همان مسأله از نظر كارهاي علني به وجود آورديم. البته همانطور كه مي‌دانيد آقاي بهشتي، آقاي رفسنجاني و عده ديگري از آقايان و دوستان در اين جريان همكاري مي‌كردند.

18- مسألة‌ ديگر، تشكيل مراكزي از قبيل «كانون توحيد» بود كه در تاسيس اين مركز همكاري داشتيم. طرح ساختمان آنجا را مهندس موسوي دادند، چون رشته اصلي ايشان بود و جالب اينكه در برابر عظيمي كه انجام دادند پولي دريافت نكردند. كاملاً مشخص بودكه برادران با هدف‌هاي ديگري مشغول كار هستند و مي‌خواهند كانوني درست شود، اين كانون، كانون علمي و تبليغي بسيار جالبي شد. يكي ديگر از همكاريهايي كه داشتيم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي بود كه در تهران كارهاي مطبوعاتي مي‌كرد و هنوز هم ادامه دارد و تا به حال 200 الي 300 كتاب نشر داده است و هر ساله ميليون‌ها نسخه كتاب‌هاي مفيد را منتشر مي‌كند و چند سال آخر قبل از پيروزي انقلاب، تقريباً پناه‌گاهي شده بود براي كساني كه مراجعه مي‌كردند و مي‌خواستند كتاب‌هاي اسلامي مفيد بخوانند.

- در سال 52، ظاهراً تحت مراقبت شديد بوديم، همانطور كه مي‌دانيد آن سالها، سالهاي پر وحشتي بودند، غالباً افرادي كه، به نحوي مبارزه مي‌كردند، تحت نظر بودند. دستگيري‌هاي بسيار عجيبي بود، به اين ترتيب كه بعد از دستگيري، چند روز نگه مي‌داشتند و گاهي در بيابان‌ها و گاهي در گوشه شهرها رها مي‌كردند. يك جريان خانوادگي براي من پيش آمد، خواهري داشتم كه نزد ما زندگي مي‌كرد، او را دستگير كردند. عمدتاً منظورشان از دستگيري ايشان اين بود كه روابط ما را بپرسند كه ما با چه گروه‌هايي ارتباط داريم و چه جلساتي در منزل‌ ما تشكيل مي‌شود و چه مسائلي را تعقيب مي‌كنيم. بعد در همان رابطه، به منزل ما ريختند و آنجا را بازبيني كردند و چند روزي هم در كميته بوديم. اين دومين دستگيري من بود. البته آن مسأله حدود يكسال ادامه داشت و بعد ظاهراً تمام شد. ولي كلاً تحت مراقبت بودم. مكرر به مراكز ساواك احضار مي‌شدم. در سال 56 و 57، مجدداً سه دفعه دستگير شدم. يكبار در شيراز، موقعي كه حكومت نظامي و سخنراني‌ها ممنوع بود و ما براي سخنراني در دانشگاه شركت كرديم، روز بعد هم سخنراني انجام شد، هنگام بازگشت راه‌ها را بستند كه با لباس مبدل به نحوي وارد دانشگاه شدم در اجتماع عده زيادي از دانشجويان و اساتيد كه شركت داشتند، صحبت كردم. هنگام بازگشت در هواپيما بازداشت شدم و بعد از چند روز مرا به تهران منتقل كردند. مجدداً در همان حوادث، دوباره دستگير شدم، ولي همانطور كه مي‌دانيد، آن سال‌ها چندان طولي نكشيد.

يكبار در ماه رمضان دستگير شدم، ماه رمضان سال آخر بود، در درياي نو اجتماعي كرده بوديم. عده‌اي از علما و روحانيون مبارز جمع شده بودند و براي تظاهرات و راهپيمايي‌ها برنامه‌ريزي مي‌كردند، در حدود 30 نفر بوديم. به وسيلة دستگاه كشف شد و آنجا را محاصره كردند. بعضي‌ از ما در بين راه و بعضي ديگر را در داخل منزل دستگير كرده بودند، من و آقاي آيه‌الله موسوي اردبيلي در خيابان دستگير شديم. بعد از دستگيري ما را به زندان بردند، ولي مدت كوتاهي آنجا بوديم. اين، خلاصة مسائلي بود كه تا قبل از پيروزي انقلاب داشتيم

- البته لازم است به دو نكته هم اشاره كنم، يكي عضويت شوراي انقلاب بود كه در جريان هستيد و ديگري فراهم‌كردن مقدسات تاسيس «حزب جمهوري اسلامي»، كه در همان سال 57 بود و من نيز همكاري داشتم. آخرين مسئوليتي كه از طرف امام قبل از پيروزي انقلاب به من داده شد، اين بود كه ابلاغ فرمودند كميتة تنظيم اعتصابات را تشكيل دهيم، هدف از تشكيل اين كميته، دامن‌زدن به اعتصابات بود. ولي مواردي را كه مثل گندم و ساير لوازم ضروري زندگي بود، بايد تنظيم مي‌كرديم كه اين ماموريت براي من بسيار خاطره‌انگيز بود.

- قبل از پيروزي انقلاب، در همه جا اعتصابات دامن زده مي‌شد و ما در جريان مسائل بوديم تا انقلاب به پيروزي رسيد. باز يادداشتي از امام داشتم كه قرار شد گروهي را براي تنظيم امور مدارس تشكيل دهيم. چون مدارس بايد بعد از پيروزي انقلاب باز مي‌شدند و ما نگران بوديم كه چطور خواهد شد؟ آيا خواهيم توانست مدارس را به راحتي باز وادار به فعاليت كنيم؟ وقتي اين مسأله را با امام در ميان گذاشتيم، ايشان دستور فرمودند كه گروهي براي تنظيم امور مدارس تشكيل شود. برادراني را دعوت كرديم و به سرعت سازماندهي كرده و توانسيتم حدود 1000 نفر از خواهران و برادران را براي اين امر آماده كنيم. روز افتتاح مدارس، در تهران پخش شدند تا رهنمودهايي بدهند و مراقبت كنند. اين امر نيز به خوبي برگزار شد و ادامه همين جريان بود كه برادرمان آقاي رجائي كه جزو همان چند نفري بودند كه مسئول سازماندهي تنظيم امور مدارس شده بودند، وقتي اولين وزير، آقاي دكتر شكوهي از طرف دولت موقت براي آموزش‌وپرورش انتخاب شد، آقاي رجائي و چند نفر ديگر در همين وزارتخانه به عنوان مشاوراني بودند كه نقش بسيار فعالي را در سازماندهي جديد وزارت آموزش‌وپرورش به عهده داشتند. شهيد باهنر درباره خانواده خود چنين مي‌گويد

- شهيد باهنر پس از پيروزي انقلاب در مسئووليت‌هاي عضويت در شوراي انقلاب، تنظيم مدارس، نهضت سوادآموزي، نمايندگي مردم كرمان در مجلس خبرگان، نمايندگي شوراي انقلاب در وزارت آموزش‌وپرورش، نمايندگي مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي و وزارت آموزش وپرورش در كابينه شهيد رجايي به نحو شايسته‌اي انجام وظيفه كرد و بالاخره پس از انتخاب به عنوان نخست‌وزير توسط شهيد رجايي طولي نكشيد كه اين دو يار ديرين و دو مبارز صديق در هشتمين روز از شهريورماه 1360 با انفجار بمبي توسط عامل سازمان تروريستي منافقين خلق در آتش عشق الهي سوختند.

 

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 21 / 10 / 1390

زیارت اربعین

 

زیارت اربعین

سلام بر تو ای ولّی خدا و حبیب خاص خدا، سلام بر تو ای دوست دار و محبوب و برگزیده خدا!

نمی دونم چند نفر از شما بچه های خوبم تا حالا زیارت اربعین امام حسین علیه السلام رو خوندید. جمله هایی رو که براتون خوندم، قسمت هایی از زیارت اربعینه که در روز اربعین، شیعیان اون رو می خونن. ما در این دعا، به امام حسین علیه السلام که در کربلا به شهادت رسید، سلام و درود می فرستیم و از خدا می خوایم که دشمنان و کسانی که امام سوم ما شیعیان و یارانش رو به شهادت رسوندن، به سزای عملشون برسونه. امیدوارم که همتون بتونید این زیارت زیبا رو در روز اربعین بخونید.

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبيبِهِ؛ سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَليلِ اللَّهِ وَ نَجيبِهِ ؛ سلام بر خليل خدا و بنده نجيب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِيِّهِ سلام بر بنده برگزيده خدا و فرزند برگزيده‌اش

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ سلام بر حسين مظلوم و شهيد

اَلسَّلامُ على اَسيرِ الْكُرُباتِ وَ قَتيلِ الْعَبَراتِ سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاري‌ها اسير بود و كشته اشكِ روان گرديد

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِيُّكَ وَابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَابْنُ صَفِيِّكَ الْفاَّئِزُ خدايا من به راستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماينده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزيده‌ات و فرزند برگزيده‌ات بود كه كامياب شد

بِكَرامَتِكَ اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَيْتَهُ بِطيبِ الْوِلادَةِ به بزرگداشت تو، گراميش كردى به وسيله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزيدى او را به پاكزادى

وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ و قرارش دادى يكى از آقايان (بزرگ) و از رهروان پيشرو و يكى از كسانى كه از حق دفاع كردند

وَاَعْطَيْتَهُ مَواريثَ الاَْنْبِياَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الاَْوْصِياَّءِ و ميراث‌هاى پيمبران را به او دادى و از اوصيائى كه حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ او نيز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى كسى) نگذارد و بي‌دريغ خيرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد

لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛ تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر عليه آن حضرت كسانى كه دنيا فريبشان داد.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچيزى و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندك و بى مقدار و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند،

وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِيَّكَ و تو و پيامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ و پيروى كردند از ميان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند و كسانى را كه بارهاى سنگين گناه به دوش مى‌كشيدند

الْمُسْتَوْجِبينَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فيكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبيحَ حَريمُهُ و بدين جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان ديد) با شكيبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه پيروى تو ريخت و حريم مقدسش شكسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبيلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَليماً خدايا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى دردناك

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ سَيِّدِ الاَْوْصِياَّءِ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصياء

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمينُ اللهِ وَابْنُ اَمينِهِ عِشْتَ سَعيداً وَ مَضَيْتَ گواهى دهم كه به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اويى سعادتمند زيستى و ستوده از دنيا رفتى

حَميداً وَ مُتَّ فَقيداً مَظْلُوماً شَهيداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ و گمگشته و ستمديده و شهيد درگذشتى و نيز گواهى دهم كه خدا به راستى وفا كند بدان وعده‌اى كه به تو داده،

وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِاللهِ و به هلاكت رساند هر كه را كه دست از ياريت برداشت و عذاب كند كسى كه تو را كشت و گواهي دهم كه تو به خوبى وفا كردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبيلِهِ حَتّى اَتيكَ الْيَقينُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ، و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسيد خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنيدند جريان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. خدايا من تو را گواه مى‌گيرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدايت اى فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، گواهى دهم كه تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هايى پاكيزه

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِيابِها، كه آلوده‌ات نكرد اوضاع زمان جاهليت به آلودگي‌هايش و در برت نكرد از لباس‌هاى چركينش

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّينِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنينَ، و گواهى دهم كه به راستى تو از پايه‌هاى دين و ستون‌هاى محكم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ايمان هستي

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ، و گواهى دهم كه تو به راستى پيشواى نيكوكار با تقوا و پسنديده و پاكيزه و راهنماى راه يافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقيقت تقوا و نشانه‌هاى هدايت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْيا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ و رشته‌هاى محكم (حق و فضيلت) و حجت‌هايى بر مردم دنيا هستند و گواهى دهم كه من به شما ايمان دارم

وَ بِاِيابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرايِعِ دينى وَ خَواتيمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، و به بازگشتتان يقين دارم با قوانين دينم و عواقب كردارم و دلم تسليم دل شما است

وَ اَمْرى لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى يَاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ، و كارم پيرو كار شما است و ياريم برايتان آماده است تا آن كه خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ على اَرْواحِكُمْ، پس با شمايم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غاَّئِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ. و پيكرهايتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان و نهانتان.

آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ. آمين اى پروردگار جهانيان.




نویسنده : فریدون تاریخ : 23 / 10 / 1390

پیام رهبرانقلاب به مناسبت شهادت دانشمند هسته ای

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت دانشمند نخبه‌ی جوان، شهیدمصطفی احمدی روشن، اندوه دیگری بر دل دوستداران دانش و متعهدان به پیشرفت جمهوری اسلامی نهاد. ما همگی شریك غم پدر و مادر و همسر و فرزند این جوان مظلوم و برجسته و سرافرازیم.

این ترور بزدلانه كه عاملان و طراحانش هرگز جرأت نخواهند كرد به جنایت كثیف و پلید خود اعتراف كنند و مسئولیت آن را بپذیرند مانند دیگر جنایات شبكه‌ی تروریزم بین‌الملل دولتی، با طراحی یا همراهی سرویسهای سیا و موساد عمل شده و نشانه‌ی به بن‌‌بست رسیدنِ استكبار جهانی به سردستگی آمریكا و صهیونیزم، در مقابله با ملت مصمّم و مؤمن و پیشرونده‌ی ایران اسلامی است. آنها در این رفتار شنیع و قساوت‌آمیز نیز شكست خواهند خورد و به اغراض پلید و شریرانه‌ی خود دست نخواهند یافت. رشد شتابنده‌ی علمی و فتح قله‌های دانش كه با همت و عزم جوانان مؤمن و غیور و توانائی چون مصطفای شهید رونق یافته، امروز قائم به هیچ فردی نیست، این یك جنبش تاریخی و برخاسته از یك عزم خلل‌ناپذیر ملی است. ما به كوری چشم سران اردوگاه استكبار و نظام سلطه، این راه را با قوت و اراده‌ی راسخ دنبال خواهیم كرد و پیشرفت رشك‌آور ملت بزرگ خود را به رخ دشمنان عنود و حسود خواهیم كشید، و البته از مجازات مرتكبان این جنایت و عاملان پشت صحنه‌ی آن هم هرگز چشم‌پوشی نخواهیم كرد.

اینجانب شهادت این عزیز را به والدین و همسر و فرزندش و به جامعه‌ی علمی و دانشگاهی كشور و به عموم دوستداران و متعهدان نهضت علمی فراگیر، تبریك و تسلیت میگویم و برای آنان صبر و سكینه‌ی الهی و برای شهید عزیزمان علو درجات اخروی را از خداوند متعال مسألت میكنم و یاد شهیدان علیمحمدی و شهریاری و رضائی‌نژاد را گرامی میدارم.
سیدعلی خامنه‌ای

22/دیماه/1390

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 23 / 10 / 1390

تصاویری از شهید احمدی روشن و خانواده اش




نویسنده : فریدون تاریخ : 23 / 10 / 1390

تصاوير ويژه اربعين حسيني

 


 

 

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 23 / 10 / 1390

عرض تسلیت به خانواده محترم آقایی

 

 «و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید» درگذشت مرحومه( حاجیه خانم فاطمه ستوده )  را به  خانواده های محترم آقایی و ستوده تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم .

به همین مناسبت مراسم دعای پر فیض کمیل از طرف خانواده متوفی، پنج شنبه شب در روستای دم افشان برگزار می گردد.حضور شما سروران گرامی موجب امتنان خواهد شد.

 



:: موضوعات مرتبط: اخبار و رویدادهای پایگاه مقاومت امام هادی (ع) و روستای دم افشان رامجرد، ،

نویسنده : فریدون تاریخ : 24 / 10 / 1390

«نماد رشادت و جهاد دانشجوی بسیجی , شهید مهدی رجب بیگی»

 

ولادت:2/5/1336 – دامغان         محل زندگی: تهران     شهادت 5/7/1360 – در تهران توسط منافقین کور دل

محل دفن : بهشت زهرا (س) قطعه 24 – ردیف 97 شماره 4

*******************************

آغاز:

در خانواده مذهبی چشم به جهان گشود و زندگی در محله های فقیر نشین تهران , طمع محدودیت را از همان کودکی به وی چشاند

همواره در مقاطع مختلف تحصیلی (ابتدائی,راهنمایی,دبیرستان) از دانش آموزان موفق و ممتاز بود. دردوران دبیرستان کتب مذهبی مختلفی را مطالعه  کرد به جهت تواضع و فروتنی اش همواره محبوب خانواده فامیل و دوستان بود.ازهمان ابتدا به طبقات محروم کمک مینمود.از همان ابتدا بعد عرفانی قوی داشته و اهل راز و نیاز و شب زنده داری بود.

**********************************

دوران جوانی :

-سال 1354 در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شده و شاگرد اول دانشکده بود.از همان ابتدا به فعالیتهای صنفی و سیاسی روی آورد.همان سال از سوی دانشجویان به عضویت شورای دانشجویی دانشکده انتخاب و تا سال 58 و آغاز انقلاب فرهنگی در آن سمت فعالیت داشت. موضع گیری های کوبنده اش علیه رزیم منحوس پهلوی از او مبارزی سر سخت ساخته بود.مهدی یکی از مسئولین کتابخانه اسلامی دانشجویان فنی بود که در کنار مطالعه به امر ورزش بویزه برنامه های کوهنوردی همراه دانشجویان مسلمان می پرداخت.

-بیانیه ها و اعلامیه های امام را در دانشگاه و خیابان توزیع کرده و نقش فعالی در راه اندازی و سازماندهی تظاهرات در راهپیمایی های مردمی داشت و در سال 57 به نمایش فیلم و اسلاید از انقلاب و دیگر کارهای تبلیغی بین مردم می پرداخت. بعد از پیروزی انقلاب و ادامه مجدد کار دانشگاه ها,«سازمان دانشجویان مسلمان دانشکده فنی» تشکیل و مهدی,مسئولیت انتشار نشریه دانش آموزی هجرت را به عهده گرفت.مقالات و تحلیل های وی از بهترین کارهای مطبوعاتی و فرهنگی روزنامه های معتبر و سراسری کشور بود.(از تحلیل های دقیق و قوی سیاسی تا پر احساس ترین قطعات ذوق و مطالب سیاسی و فکاهی) شهید مهدی در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نقش بسزا و عمده ای داشت.در مدت یکسال و اندی که این مرکز توطئه در تسخیر دانشجویان بود,رجب بیگی مسئولیت های حساس و بزرگی را چون «مسئولیت برگزاری و انجام گردهمایی جنبش های آزادی بخش جهان در تهران » و «نمایندگی دانشجویان خط امام در گردهمایی» را به عهده داشته و از طرف دانشجویان پیرو خط امام در مراسم نماز جمعه سخنرانی کرده و چندین نوبت نیز اطلاعیه های افشاگرانه آنان را قرائت می نمود.

در دوران دانشجویی وارد عرصه معلمی شده و به جهت توجه ویزه ایشان به مناطق محروم تدریس خصوصی و معلمی در بالای شهر را رها نمود و در منطقه نازی آباد (جنوب تهران) فعالیت معلمی را ادامه داد.

مهدی مصداق بارز آیه«اشداء علی الکفار رحماء بینهم » بود با تمام مهربانی و فروتنی اش با مردم به ویزه با دانش آموزان, او معتقد به برخورد قاطع و کوبنده با گروهکها و سردمداران آنها بود.

روز پنجم مهر ماه که منافقین با سلاح به کشتار مردم و پاسداران انقلاب مشغول بودند «رجب بیگی با سلاح گرم به مقابله با آنها شتافت و به فیض شهادت نایل آمد.»

شهید رجب بیگی:

{ انقلابی که بتواند در زمینه انسان سازی پیروز شود هرگز اسیر دست هیچ قدرتی نخواهد شد و جاودانگی اش تضمین شده است }




نویسنده : فریدون تاریخ : 26 / 10 / 1390

«نماد رشادت و جهاد زن ایرانی شهیده نسرین افضل»

 

 

متولد 1338 – شیراز             شهادت 10/4/61 – مهاباد

آغاز:

وی از همان کودکی اهل نجابت,حیاو انجام فرایض (نمازو روزه) بود. در دوران دبیرستان, اعتراضات خردمندانه اش به رزیم شاه آغاز می گردد تا جایی که یک بار نیروهای امنیتی او را مورد تعقیب قرار می دهند. ایشان با معدل 18 دیپلم خود را می گیرد و فعالیتهای او در کمیته امداد , کمیته امام,سپاه و بویزه جهاد سازندگی آغاز می گردد.ابتدا به «روستای دودج»سیراز و سپس دیگر روستاهای استان رفته و به کلاس های فرهنگی و نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت می ورزد.

عزیمت به کردستان:

در آغاز سال 1360 با آگاهی از فقر فرهنگی شدید کردستان,با مشورت با علمای شهر و برادرش احمد افضل,تعدادی از خواهران را سازماندهی کرده و به آن دیار سفر می نماید و در مهاباد مستقر می شود.رفتار محبت آمیز او موجب جذب سریع زنان کرد می گردد و آوازه او منتج به درخواست بسیاری از ارگانها برای جذب شهیده نسرین افضل می شود. او حتی زمان استراحت شبانه اش را در فرمانداری به اموری نظیر تقسیم کوپن های مردم صرف می کرد و شجاعانه در نیمه های شب با وجود خطر ضد انقلاب,برای آموزگاران متعهد کرد جلسات گوناگونی برگزار می کند.

شهادت برادر:

شهریور سال 60 با شنیدن خبر شهادت برادرش به شیراز می رود و مدت کوتاهی را برای آرامش مادر سپری کرده و این بار با انگیزه ای بیشتر به مهاباد باز می گردد .تمام وقت خود را در سپاه,جهاد,بنیاد امور جنگ زدگان,فرمانداری و آموزش و پرورش می گذراند. از جمله مسئولیت های او«تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد» است. به جهت نیاز شدید تربیتی در آموزش و پرورش معلم تربیتی شده و سایر معلمین را نیز آموزش می دهد. (یک دوره معلمین نهضت سواد اموزی نیز تحت تعلیم وی قرار می گیرند.) از جمله فعالیت های دیگرش نظارت بر صندوق های رای انتخابات بود.

ازدواج:

در نخستین روزهای بهار سال 1360 با یکی از مجاهدین مومن که پاسدار بوده است ازدواج می کند. شهیده افضل به برگزاری مجالس ذکر و دعا اهتمام داشت و پیوسته دعای حضرت امیر (ع) را بر لب زمزمه می کرد:«الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب»

شهادت:

در آخرین شب فروزندگی اش در حالی که در تب می سوخت همسرش را رازی می کند تا او را به مجلس دعای توسل برساند. به گواه دوستانش,آن شب مثل همیشه بشدت منقلب بود. پس از مراسم دعا, همه سوار اتومبیل می شوند. شهیده افضل, یکی از خواهران را از جای بلند کرده و می گوید: اینجا جای من است و خود می نشیند. ماشین حرکت میکند که در مسیر با حمله ضد انقلاب و با اصابت گلوله به سر مبارکش به شهادت می رسد. آرزوی او این بود که همانند الگوی اصلی اش استاد شهید مرتضی مطهری به شهادت برسد و این چنین نیز شد.

شهیده افضل:

شهادت بالاترین درجه ای است که یک انسان می تواند به آن دست یابد و با خونش پیامی می دهد به بازماندگان راهش.



:: برچسب‌ها: عکس, شهیده, افضل, ,

نویسنده : فریدون تاریخ : 26 / 10 / 1390

مسئولیت پذیری

خوب است که صادقانه در هر نفسی                      راحت به حساب کارهایت برسی

هر روز اگر به عمر ,غفلت بکنی                        دستت نرسد به دامن دادرسی (صفا دل)

هنگامیکه هارون از سفر حج مراجعت مینمود بهلول در سر راه او ایستاده بود و با آواز بلند سه مرتبه صدا زد: هارون,

هارون پرسید که این صدا از کیست؟ گفتند بهلول مجنون است,رو به بهلول کرد گفت میدانی من کیستم؟ بهلول گفت توآن کسی هستی که اگر در مشرق ظلم کنند و تو در مغرب باشی مسئولیت آن ظلم با تو بوده و در روز قیامت بازخواست خواهی شد.هارون گریه کرد و گفت از من حاجتی بخواه بهلول گفت حاجت من اینست که گناهان مرا دستور دهی ببخشندو مرا داخل بهشت کنند. هارون گفت این کار از من ساخته نمی شود ولی قرضهای تو را می پردازم,بهلول پاسخ داد که به اموال مردم قرض پرداخت نمی شود شما اموال مردم را به خودشان برگردانید,هارون گفت دستور می دهم برای تامین معاش تو حقوقی دائمی (مادام العمر) بپردازند بهلول گفت: ما همه بندگان خدا هستیم آیا ممکن است خداوند تو را در نظر گرفته باشد و مرا فراموش کند؟!    (پند تاریخ – خسروی/ج1/ص178)

 

 




نویسنده : فریدون تاریخ : 5 / 10 / 1390

زندگينامه امام مهدي (عج)

 

نام: محمد بن الحسن .

كنيه: ابوالقاسم.

امام زمان(ع) هم نام و هم كنيه حضرت پيامبر اكرم(ص) است. در روايات آمده است كه شايسته نيست آن حضرت را با نام و كنيه، اسم ببرند تا آن گاه كه خداوند به ظهورش زمين را مزيّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.

شيعيان در دوران غيبت صغرى ايشان را «ناحيه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بيش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بيان شده است.

منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شيعيان و بر پاكننده اولين حكومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.

تاريخ ولادت: نيمه شعبان سال 255 هجرى.

برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى ديگر 23 رمضان دانسته‏اند. سال تولد آن حضرت را نيز برخى 256 و برخى 258 دانسته‏اند.

محل تولد: سامرا (در سرزمين عراق كنونى).

نسب پدرى: ابو محمد، حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع).

نام مادر: نرجس. نام اصلىِ وى مليكه، دختر يشوعاى، فرزند قيصر روم است. برخى گفته‏اند كه نام وى صيقل مى‏باشد.

مدت امامت: امامت آن حضرت در دو مرحله است كه به «غيبت صغرى» و «غيبت كبرى» شهرت يافته است.

مدت «غيبت صغرى» از هنگام ولادت آن حضرت، در سال 255 تا سال 329 هجرى، به مدت 74 سال بوده است. و «غيبت كبرى» از سال 329 هجرى آغاز و تاكنون ادامه يافته است. اين غيبت همچنان ادامه دارد تا خواست خداوند منان بر ظهور آن حضرت تعلق گيرد. در آن زمان، غيبتش به پايان مى‏رسد وحكومت اسلامى، در سراسر جهان، به رهبرى آن حضرت محقق مى‏گردد. 

تاريخ و سبب شهادت :

امام زمان(عج) هم اكنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى كه قيام كند و جهان را از عدالت بهره‏مند سازد، زنده‏خواهد بود. سپس چند سال حاكم على‏الاطلاق روى زمين خواهد گرديد كه مدت آن، در روايات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعيين شده است كه هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراين اگر حكومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.

پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاكم مى‏گردد و سپس عمر اين جهان به پايان مى‏رسد و عالم قيامت آغاز مى‏گردد. 

اصحاب و ياران :
1. عثمان بن سعيد عمروى (متوفاى سال 257ق.).
2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).
3. حسين بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).
4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).

اين چهار تن نماينده بلافصل امام زمان(ع) بودند كه در ايام غيبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسكرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتيب، واسطه ميان امام(ع) وشيعيان ايشان بودند. اين چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313نفر از يارانش به او پيوسته و نخستين هسته لشكريان امام(ع) را تشكيل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ايام غيبت آن حضرت به اين مقام ارجمند نايل شده‏اند كه بر ديگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنين افراد بسيارى در ايام غيبت به محضرش شرفياب گشته و از عناياتش بهره‏مند شده‏اند كه در اين جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:
 

1. اسماعيل بن حسن هرقلى.
2. سيد محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سيد عطوه علوى حسنى.
4. اميراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسين بن ابى بغل.
6. شريف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شيخ حر عاملى.
9. مقدس اردبيلى.
10. محمد تقى مجلسى.
 

11. ميرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شيخ حسين آل رحيم.
14. ابوالقاسم بن ابى جليس.
15. ابو عبداللَّه كندى.
16. ابو عبداللَّه جنيدى.
17. محمد بن محمد كلينى.
18. محمد بن ابراهيم بن مهزيار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نيشابورى.

 

زمامداران معاصر :

امام زمان(ع) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشكيل حكومت جهانى، با تمام حاكمان و زمامداران كشورهاى اسلامى و غير اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى كه در ايام غيبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حكومت راندند، عبارتند از:
1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).
2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).
3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).
4. مكتفى عباسى (289 - 295ق.).
5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).
6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).
7. راضى عباسى (322 - 329ق.).
8. متقى عباسى (329 - 333ق.).

هنگامى كه حضرت مهدى(ع) ظهور كند و قيام آزادى بخش وى فراگير شود، برخى از سلاطين و حاكمان كشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسليم فرود مى‏آورند و برخى ديگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مى‏خيزند و پس از درگيرى، متحمل شكست و اضمحلال خواهند شد و حكومت آن حضرت، از شرق تا غرب كره زمين را فرا خواهد گرفت. در اين باره، روايات فراوانى از معصومين(ع)نقل شده است كه براى نمونه، حديثى را از امام محمد باقر(ع) بيان مى‏كنيم:

عَن أبي جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤيّدٌ بالنَّصر، تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الكنوزُ ويبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ويُظِهرُ اللَّهُ دينهُ على الدّينِ كُلّه ولو كَرِهَ المُشركون فلا يَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وينزلُ روحُ‏اللَّهِ عيسى بن مريم فيُصلّي خلفه*

قيام كننده از ما منصور به رعب و مؤيّد به نصر است. زمين از براى او در نورديده شود و گنج‏هاى پنهان را براى او آشكار كند. سلطنت و حكومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دين خود را بر همه دين‏ها غالب گرداند، اگر چه مشركان را خوش نيايد. در روى زمين هيچ خرابى باقى نماند، مگر اين كه آبادش كند و روح اللَّه، عيسى بن مريم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا كند و پشت سرش نماز بخواند. 

رويدادهاى مهم :

از آغاز تولد نويد بخش حضرت مهدى(ع) (در سال 255 هجرى) تا زمان قيام آن حضرت و تشكيل حكومت جهانى، رويدادهاى مهم و فراوانى رخ داده و خواهد داد كه قابل شمارش نيستند و هيچ دفتر و ديوانى گنجايش ثبت و ضبط آنها را ندارد؛ اما در اين جا به برخى از رويدادهاى مهمى كه در زمان ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد و در روايات و منابع اسلامى به عنوان علامات ظهور حضرت مهدى(ع) از آنها ياد شده است، اشاره مى‏شود:

1. خروج دجّالِ يك چشم و ادعاى الوهيت و خون ريزى و فتنه‏هاى فراوان او در زمين و جنگ با حضرت مهدى(ع) و شكست و نابودى‏اش به دست امام زمان(ع) يا حضرت عيسى(ع).

2. نداى آسمانى براى معرفىِ حضرت مهدى(ع) و شنيدن همه مردم، آن را به زبان رايج خودشان و استقبال آنان از امام زمان(ع).

3. خروج سفيانى (عثمان بن عنبسه از اولاد يزيد بن معاويه) از وادىِ يابس، در سرزمين ميان مكه و شام، و تصرف بسيارى از شهرها و خون ريزى و فتنه در بين مردم، و نبرد او با لشكريان امام زمان(ع) و كشته شدنش در صخره بيت المقدس به دست ياران حضرت مهدى(ع).

4. خروج سيّد حسنى از شمال ايران (حدود ديلم و قزوين) و دعوت او به مذهب اماميه، و رفع ظلم از مردم و نبردهاى پيروزمندانه او با ستمكاران و فاسقان و پيوستن او به حضرت مهدى(ع) در كوفه.

5. خروج شصت كذّاب كه به دروغ ادعاى پيامبرى مى‏كنند.

6. ادعاى دروغين مقام امامت توسط دوازده نفر از آل ابى‏طالب(ع).

7. كشته شدن نفس زكيّه، پسرى از آل محمد(ص)، در مسجد الحرام، ما بين ركن و مقام.

8. ظاهر شدن صورت و سينه و ياكف دست، در چشمه خورشيد.

9. وقوع كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر رمضان.

10. برخاستن نداهاى متعدد از آسمان در ماه رجب و شنيدن همه مردم.

11. گسترش سياهىِ كفر، فسق و معصيت در سراسر جهان.

12. ظهور حضرت مهدى(ع) (به هيأت مردى سى‏سال) از كنار كعبه، در مكه معظّمه، و دعوت مردم به اسلام راستين. 

صلوات بر پيامبر و آل پيامبر (ص) 

درپايان زندگي نامه معصومين (ع) شايسته است صلوات ويژه آنان را از يكي از امامان معصوم (ع) دراين جا بيان كرده واز اين طريق ارادت مخصوص خود را به سرور و سالارمان حضرت حجت بن الحسن (ع) ابراز و اظهار نماييم:

از امام زين العابدين(ع) روايت شده است كه در صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت آن حضرت، خوانده شود:

اللّهمَّ صَلِّ عَلى محمدٍّ وَالِ مُحمّدٍ، شَجرَةِ النّبوّةِ ، وَموضِع الرِّسالةِ ، ومختلفِ الملائِكةِ ، ومعدِنِ العِلمِ، واهلِ بيتِ الوَحي ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ محمّدٍ وَآلِ محمّدٍ، الفُلكِ الجاريةِ في اللُّجَجِ الغامِرةِ ، يأمَنُ من رَكِبها ويغرقُ من تركَها، المُتقدِّمُ لَهُم مارِقٌ ، والمتأخّرُ عنهم زاهقٌ ، وَاللازِمُ لهُم لاحقٌ ،اللّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ وآلِ محمّدٍ ، اَلْكَهفِ الحصين ، وغياثِ المُضطرِّ المُستكين ، وَمَلْجَأِ الهاربين ، وَعِصمة الْمُعْتَصِمين....

خدايا! بر محمد وآلش درود فرست كه درخت نبوّتند و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و معدن علم و حكمت و خاندان وحى. خدايا! بر محمد و آلش درود فرست كه آنان كِشتى درياى معرفتند و روان در اَعماق آن دريا، هر كس بر آن كِشتى در آيد از غرق ايمن است، و هركس در نيايد به درياى هلاكت غرق خواهد شد. هركس بر آنان پيشى گيرد از دين خارج گردد، و هر كس از آنان عقب ماند سعى‏اش باطل و نابود گردد، و هر كس همراه آنان باشد ملحق به آنان خواهد شد. خدايا! بر محمد و آلش درود فرست كه حصار محكم امتند و فريادرس بيچارگان و نگهبان عصمت طلبان..***


* كمال الدين و تمام النعمة، ص‏330.

 

** اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج‏3، ص‏710؛ منتهى الآمال فى تاريخ النبى و الآل، ج‏2، ص‏470

***مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، ص‏211، در بخش اعمال مشترك ماه شعبان.

 

برگرفته شده از كتاب " خاندان عصمت عليهم السلام " تاليف سيد تقى واردى

القاب حضرت مهدی (عج) در ادامه مطالب

 



:: برچسب‌ها: زندگي, نامه, امام, مهدي, (عج), ,

نویسنده : فریدون تاریخ : 5 / 10 / 1390

اعتقاد به حضرت مهدي ( ع ) منحصر به شيعه نيست


عقيده به ظهور حضرت مهدي ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلكه بسياري از مذاهب اهل سنت( مالكي ، حنفي  ، شافعي و حنبلي و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در كتابهاي فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدي ( ع ) از حديثهاي متواتر و صحيح مي دانند

نیایشی از حضرت مهدی (عج) در ادامه مطلب

 



:: برچسب‌ها: اعتقاد, حضرت, مهدي, ( عج ), منحصر, به, شيعه , نيست, ,

نویسنده : فریدون تاریخ : 5 / 10 / 1390



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به پایگاه مقاومت امام هادی(ع)روستای دم افشان مي باشد.